پیوندها
- همینه که هست
- پری سا
- با کی بودی؟؟؟
- دختری با دامن حریر
- Together!!
- بــلنــــــــــدترین
- دلنوشته
- فسقلی
- یادداشتهای مامای جوان
- یه همسر دارم
- آوادخت
- ناهیـــــــــــــــد کوچولوو
- دور خواهم شد از این خاک غریب
- دکتر تاراس
- یک فنجان سکوت
- من و حرفای دلم
- دستهایم زیر چانه
- بانوی درخشان ایرانی
- دوستانه
- گــَس ِ گــَسْ مــثـــل ِ ...
- just real madrid
- برای همیشه
- سکوت مرداب
- شعر نو و جملات قصار
- یادداشتهای دختر گُلفروش مترو
- نداشته انه
- عشق واهی
- Starting point
- کلبه ی تنهایی من
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- فروشنده 46
بایگانی
- تیر 1390 1
- خرداد 1390 6
- اردیبهشت 1390 5
- فروردین 1390 3
- اسفند 1389 6
- بهمن 1389 3
- دی 1389 7
- آذر 1389 11
- آبان 1389 4
آمار : 46118 بازدید
Powered by Blogsky
خودش نیومد؟
یه بار یه گدایی اومد مغازه من نمی خواستم بهش کمک کنم , (چون روزی حداقل 5-6 تا گدا میاد اگه به همه کمک کنم که...)
برگشتم گفتم: خودش نیست حاج خانم.
حالا هر روز از جلو مغازه رد میشه , نگاه میکنه میگه: خودش نیومد؟
من:
فروشنده
شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:26 ب.ظ
سلام لینکتون کردم اسمتون رو هم نگفتید با اسم فروشند لینکتون میکنم و اسم وبلاگتون تا بعد
حالا خودش کی میاد؟
[
الهی ...
یه 9 سالی میشه به گداها کمک نکردم !
یعنی اینجا اصلا گدا ندیدم
شما کجا هستین که گدا ندیدین؟
واااااااااای چه تابلوووووووووو
