2 ...2 تا ...میشه 6 تا

خانومه اومد تو مغازه و گفت: اون کیف پوله تو ویترین چنده؟

من :8 تومن. 

خانومه: رنگهای دیگه هم داره؟ 

من : بله ...بله ...6 رنگ مختلف داره. 

منم همه کیف پولها رو گذاشتم روی میز تا رنگهاشو ببینه. 

خانومه: این که شد 4 رنگ؟؟  

من: 6 تاست. 

خانومه: آقا من دارم میشمارم ببین 4 تا بیشتر نیست. 

من :حالا چه فرقی میکنه 6 تا یا 4 تا یکی رو انتخاب کن بخر دیگه.  

 (خودمم نفهمیدم این 6 از کجا اومد که گفتم )

شاید پدر

خیلی سخته تکیه گاه کسی بشی در حالی که خودت هنوز به یه تکیه گاه نیاز داری.

۱۵ خرداد

این دو سه روز تعطیلی رفته بودم مغازه رو تر تمیز کنم کمی هم دکور رو عوض کنم 

۱۵ خرداد بود تو مغازه بودم کرکره رو هم تا نصفه بالا کشیده بودم... 

یه خانومی اومد در مغازه و اصرار کرد که کرکره رو بده بالا میخوام بیام تو ... 

منم قبول کردم و خانومه اومد تو و گفت: فکر نمیکردم روز شهادت هم باز باشین؟؟ 

من: شهادت؟؟؟؟؟  

خانومه: ۱۵ خرداده دیگه...مگه شهادت نیست.. 

من:هر تعطیلی که شهادت نیست؟ 

خانومه: چه فرقی داره ...مگه واسه ما تولد و شهادت و ...داره...همش مثل همه.. 

من: ولی ۱۵ خرداد شهادت نیستا...

تقصیر کی بود؟

این خواهر گل من هر چند وقت یک بار داداش عزیزشو غافلگیر میکنه و براش کادو میخره. 

چند ماه پیش واسم یه گلدون گل مصنوعی خریده بود. 

منم این گلدونو واسه دکور گذاشتم تو ویترین مغازه.  

دو روز پیش بود یه خانومی اومد تو مغازه و گفت: آقا این گلدون چنده؟ 

من : فروشی نیست. واسه دکور گذاشتم.

خانومه: حالا نمیشه بفروشی؟ 

من : نه نمیشه...تازه قیمتشم نمیدونم...میدونستم هم نمیفروختم.. 

خانومه: باشه ...خدافظ 

خانومه که رفت منم از سر بیکاری گفتم بذار جای گلدون و عوض کنم بیارم تو مغازه یه جایی براش پیدا کنم تا کسی فکر نکنه فروشیه. 

داشتم از تو ویترین در میاوردم از دستم افتاد شکست...  

الان نمیدونم تقصیر اون خانوم بوده یا تقصیر خودم... ؟؟

خواهر گلم از همینجا ازت بابت شکستن اون گلدون ازت معذرت میخوام. 

ایشالا دفعه ی بعدی که گلدون خریدی بیشتر ازش مواظبت میکنم 

به بابات سلام برسون

یه آقای تقریبا مسنی داشت از جلوی مغازه رد میشد که برگشت و تو مغازه رو یه نگاهی انداخت 

بعد مونده بود بیاد تو یا نیاد .... 

اومد دم در وایستاد و گفت: سلام پسرم خوبی؟ 

من : خیلی ممنون. 

آقا: پسرم اینجا قبلا مغازه ی تعمیرات لوازم برقی و اینا نبود؟ 

من : نه ..... !!!

آقا: چرا بود؟ 

من : نبود..حاج آقا...من الان چند ساله اینجام..قبل از منم موبایل فروشی بوده. 

آقا: پدر خودت اینجا بود.

من : پدر من؟ اشتباه میکنی حاج آقا..من پدرم مغازه دار نبوده. 

آقا: چرا بوده یادت نیست .خیلی هم آقای خوبی بود خیلی کارش خوب بود آدم منصفی هم بود. 

من: والله چی بگم ...شاید مغازه ی تعمیراتی بوده ..ولی پدر من نبود... 

آقا :باشه ....کاری نداری پسرم ؟ سلام به بابات برسون. 

من: