به بابات سلام برسون

یه آقای تقریبا مسنی داشت از جلوی مغازه رد میشد که برگشت و تو مغازه رو یه نگاهی انداخت 

بعد مونده بود بیاد تو یا نیاد .... 

اومد دم در وایستاد و گفت: سلام پسرم خوبی؟ 

من : خیلی ممنون. 

آقا: پسرم اینجا قبلا مغازه ی تعمیرات لوازم برقی و اینا نبود؟ 

من : نه ..... !!!

آقا: چرا بود؟ 

من : نبود..حاج آقا...من الان چند ساله اینجام..قبل از منم موبایل فروشی بوده. 

آقا: پدر خودت اینجا بود.

من : پدر من؟ اشتباه میکنی حاج آقا..من پدرم مغازه دار نبوده. 

آقا: چرا بوده یادت نیست .خیلی هم آقای خوبی بود خیلی کارش خوب بود آدم منصفی هم بود. 

من: والله چی بگم ...شاید مغازه ی تعمیراتی بوده ..ولی پدر من نبود... 

آقا :باشه ....کاری نداری پسرم ؟ سلام به بابات برسون. 

من:

نظرات 24 + ارسال نظر
tecton شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://S-parlos.blogsky.com

آخی! مثل پدر بزرگه من که اواخر عمرش به بابام می گفت :از فلانی تو فلانجا خیلی تشکر کن خیلی بهش مدیونم خیلی آدم خوبی بودولی فلانی هیچوقت فلان جا نبود...
بیچاره شاید آلزایمر داشته یا ماله خیلی قدیم بوده...

آخی ...حالا پیگیری کردین ببینین فلانی کی بود؟؟ شاید پدربزرگت یه چیزی از قدیم میدونسته خوب...
من که نفهمیدم منظورش چی بود ...شاید آدرس و اشتباه اومده بود نمیدونم...

pink یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

خب خواست یکم بزارتت سرکار
حالا سلام رسوندی
راستی کپن کرم پودر اعلام شد

من خودم کار دارم.
نه نرسوندم.
کرم پودررر

عـروسـکــــ یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://www.alusak.persianblog.ir

واااای خدا چـ ِ پیرمرده باحالیـ . بیچاره اشتباه گرفتـ ِ بوده . از اشتباشمــ کوتاه نیومده . میگـ ِ یادت نیست بابات مغازه دار بوده . چـ ِ خنده دار من گاهیـ ماجراهای ِ بلاگ شما رو تو دنیای ِ واقعی واسـ ِ دیگران تعریف میـ کنمـــ با اجازه البتـ ِ :)

چه جالب ...معروف شدمااااا
اختیار دارید....ولی حالا خاطرات ما رو تحریف نکنی ؟؟

یک ماما با چکمه هاس سفید یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ق.ظ http://newmidwife.blogsky.com

چه داستانهای قشنگی واستون اتفاق می افته ....خیلی خوبه ها شماهم خوش قلم هستید و اینطور خوندنشون خیلی جذاب هم میشه...موفق باشید
درضمن یادم هست که روزتونو تبریک بگم: روزتتتتتتتتتتت مبارک


ای بابا...میبینی باز یادم رفت....امروزم روزه من بود؟؟
ممنون که یادت می مونه

ناهید کوچولوو یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

اکثر ادم های مسن ، هر چی که بهشون بگی
باز هم حرف خودشون رو میزنند

بزرگترن دیگه...چه میشه کررررررررررررررررد

بهار یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ http://farvahar69.blogfa.com


اِِِِ....
چرا رو حرف بزرگترت حرف میزنی؟ تو بهتر میدونی بابات چه کارَست یا اون ؟
دیگه تکرار نشه هااااااا

بله ....بله...قطعا اون بیشتر میدونه...من چه کاره بیدم اصلا؟؟

آناهید یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://anahid-23.blogfa.com



با چه آدمایی باید سر و کله بزنی فروشنده جان

آره والا ..بعضی وقتها با سر شکسته بر میگردم خونه.

دختر یک شیخ یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://shoele.blogsky.com

خب حالا نمیشد انقدر کل کل نکنی میگفتی بله اینجا مغازه پدرم بوده
حالا یکی هم خواست صاحب مغازت کنه خودت نمیزاری؟
عجبا!!!!!!!!!!!!!!!!


فکر کنم اگه میگفتم مغازه پدرم بوده فردا هر چی وسیله برقی داشت میاورد تا پدرم براش درست کنه.

آیلار یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.aylar123.blogfa.com

الهییییی
مطمئنا آلزایمر داشته! شایدم یاد یه خاطره از ضمیر ناخودآگاهش افتاده

شاید خیابونو اشتباه اومده بود ..
شاید به قول شما یه لحظه یه چیزی از ذهنش گذشته

[ بدون نام ] یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ

اخی
نازی اشتباه اومده بوده

اشکال نداره میگفتی باشه میذاشتی دلش خوش باشه

شما ثنا خانوم هستید دیگه؟؟
دو بار نظر دادید؟؟

ثنا یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

شاید آلزایمر داشته خب
درکش میکردی
اشکال نداره. فکر کنم با این اوضاع ما به سن اونا برسیم از این داستانا زیاد داشته باشیم

اتفاقا خودم بعضی وقتها به دوران پیری خودم فکر میکنم
ترجیح میدم اگه قراره پیر بشم اوضاعم بد بشه و فقط باعث دردسر باشم اصلا به اون دوران نرسم بهتره.

بهار دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ق.ظ http://farvahar69.blogfa.com

اِنقده خوشم میاد مدتیه زود زود آپ میکنی

pink دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

اره خب مصرفش رفته بالا واسش کپن تعیین کردن

حق دارن خب چیزه خیلی واجبیه...حیاتیه...

مطهره سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ http://ferimoti.blogsky.com

به بابا سلام برسون

سلامت باشی

احسان سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

مست نبود اقای فروشنده؟؟؟؟؟؟

چیزه دیگه ای به ذهنت نرسید؟؟

فریده چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com


بیچاره اینهمه از بابات تعریف کرد.به روی خودت نمی اوردی
حالا سلام رسوندی یانه؟

نه نرسوندم

pink چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ

سلام

علیک

احسان پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ق.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

خل نبود اقای فروشنده؟

عـروسـکــــ پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.alusak.persianblog.ir

واقعا همیشـ ِ آدمای ِ پیر حرف خودشون میـ زنن ُ حرص من در میـ آد
هیچیـ همـ نمیـ شـ ِ گفت

نـ َ تحریفـــ چیـ ِ

حالا گریه نکن...شوخی کردم.

مهدیه پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ http://mtala70.blogsky.com

سلام.نکنه باز دوباره خواستگار باشه؟؟؟؟؟شایدم میخواد بگه از باباتون طلبکاره؟؟؟؟؟؟؟امروز فردا باز پیداش نشه!!!!!!

نهههه
فکر نمیکنم دیگه بیاد همین یه بارم اشتباهی اومد .

پری سا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ http://crayon.blogsky.com

جالب اون میشه که وسط حرفهاش فهمیده باشه که اشتباه گرفته ..اما ادامه داده که بد نشه

اخ اخ نگو که اینجوری بیچاره خیلی ضایع شده

آوادخت جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ب.ظ http://www.hymnymph.blogsky.com

خب سلام رسوندید به پدر؟

ثنا شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

ببین از کجا فهمیدی من ۲ بار نظر دادم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب یادم رف اسممو بگم!!!!!!!!!!!!!!!!بعدشم نظرم نصفه مونده بودبده ۲بار۲بار براتون کامنت میذاریم

از روی آی پی تون که یکی بود
شما ۳ تا ۳ تا نظر بده

نوشی یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:41 ب.ظ http://iwrite.blogsky.com

:))))))))))))

سلام

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد