میوه

یه خانوم محترم اومد تو مغازه دستش هم چند تا پلاستیک میوه بود . 

یه سری چیز هم از من خرید .  

موقع رفتن از تو پلاستیک میوه هاش چند تا هلو و چند تا زرد آلو یه سیب و یه کمی گیلاس گذاشت رو میز بعد رفت . 

منم داشتم نگاش میکردم. 

حتما با خودش فکر کرده بود این فروشنده تا حالا تو عمرش میوه نخورده. 

نا گفته نماند که وقتی رفت همه رو خوردم